ثانياً: ما در جهان دو نوع مصلح داريم: گروهي برنامههاي اصلاحي خود را به جهان بالا نسبت ميدهند و گروه ديگر برنامههاي خود را مولود انديشههاي خود ميدانند.
گروه نخست از طريق ايمان به خدا و سراي ديگر و وعده و وعيدهاي الهي ميخواهند برنامههاي خود را پياده كنند، در حالي كه گروه دوم از طريق ديگر ميخواهند به هدف برسند.
اگر وحي، زاييده نبوغ است، پس چرا گروه نخست آن را به جهان غيب نسبت دادهاند؟ تصور اينكه اين انسانهاي بسيار، با تباني و توافق قبلي، آنچه را محصول نبوغ خود بوده است، به جهان غيب نسبت دادهاند، تصوري موهون و كاملاً بيپايه است. چگونه متصور است انسانهايي در مناطق پراكنده و زمانهاي مختلف به صورت هماهنگ يك شعار را سر داده و خود را رسولان الهي بنامند؟ و بگويند: "... ان اتبع الاّ ما يوحي اليّ...[1] ؛ جز آنچه به من وحي شده است، از چيزي پيروي نميكنم."
ثالثاً: اين نظريه، چيز جديدي نيست، بلكه به گونهاي در عصر جاهليت نيز مطرح بوده است. چيزي كه است بيان گذشته در قالب به ظاهر علمي ريخته شده و بيان گرديده است. عرب جاهلي نيز قدرتنمايي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در ميدان فصاحت و بلاغت را به قريحه خوش آن حضرت در شعر نسبت داده و او را شاعر ميخواند. خداوند اين مطلب را حكايت كرده و ميفرمايد: "... بل هو شاعر..." [2] آنگاه در پي نقد آن برآمده، و قرآن را بالاتر از آن ميداند كه محصول قريحه شعري و يا مقام نبوت مقام شاعري باشد، چنانكه ميفرمايد: "وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِيلاً ما تُؤْمِنُونَ [3] ؛ اين قرآن گفتار شاعر نيست، اندكي از شما ايمان آوريد."
و باز ميفرمايد: "و ما علمناه الشعر و ما ينبعي له ان هو الا ذكر و قرآن مبين [4] ؛ ما به او شعر نياموختيم و شايسته او نبود، بلكه اين قرآن، كتاب يادآوري و قرآن مبين است."
رابعاً: هرگز نوابغ، نميتوانند از آينده به صورت قطعي و جزمي خبر دهند. و اگر هم خبري ميدهند، خبر خود را با كلمات: "شايد"، "به نظر ميرسد"، "حدس ميزنم"، و مانند آن همراه ميكنند، در حالي كه پيامبران ـ عليهمالسّلام ـ به صورت جزم از آيندههاي امت خود گزارش ميدادند، گزارشي كه آن را مانند آفتاب ميديدند، چنانكه ميفرمايد: "تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ [5] ؛ صالح به قوم خود (پس از آنكه ناقه او را پي كردند) گفت: سه روز در خانههاي خود از زندگي بهره ببرند و پس از سه روز همگي كشته خواهيد شد و اين يك گزارش قطعي است."
هيچ نابغهاي نميتواند يك چنين خبر قطعي را درباره گروهي، بدهد به گونهاي كه حتي زمان دقيق وقوع حادثه را نيز تعيين نمايد. و يا گزارشي كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در سورة روم آية 1ـ4 خبر از وقوع آن و پيروزي روميان در مدت زمان كمي داد.
اين نوع گزارشهاي قطعي از ويژگيهاي پيامبران الهي است كه در پرتو ارتباط با مبدأ جهان از روي حوادث آينده پرده برداشته و گزارش ميكنند و نمونههايي از اين نوع گزارشهاي غيبي، در كتاب "منشور جاويد" ج 10، ص 198ـ207، آمده است و در آنجا ثابت شده است كه منبع اين گزارشهاي غيبي هم چيزي جز وحي الهي نيست.
[1] ـ سورة انعام، آية 50.
[2] ـ سورة انبياء، آية 5.
[3] ـ سورة حاقه، آية 41.
[4] ـ سورة يس، آية 69.
[5] ـ سورة هود، آية 65.